معنی آغا محمدخان
حل جدول
اولین پادشاه قاجاریه
فرهنگ فارسی آزاد
آغا، بذیل کلمهء " آقا " مراجعه شود،
فرهنگ معین
خاتون، خانم، زن، زوجه، عنوانی که برای احترام به اول اسم خواجه سرایان افزوده می شد. مثل آغاالماس، مبارک آغا. [خوانش: [تر.] (ص. اِ.)]
لغت نامه دهخدا
محمدخان. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) (دکتر) شیخ احیاءالملک از چشم پزشکان معروف تهران و فرزند حاج میرزا علینقی صنیعالممالک بود که در سال 1243 خورشیدی در تهران زاده شد و پس از فراغت از تحصیل از مدرسه ٔ دارالفنون برای تکمیل تحصیلات خود به پاریس رفت و در سال 1307 هَ. ق. به تهران مراجعت کرد و طبیب مخصوص ناصرالدین شاه گردید. (رجال بامداد ج 3 ص 262).
محمدخان. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) زند پسر زکی خان پس از کشته شدن پدرش فرار کرد و مدتهادر بصره میزیست و برای انتقام مترصد فرصت بود، بعد از کشته شدن آغامحمدخان به ایران آمد و در میان ایل ممسنی طرفدارانی برای خود دست و پا کرد و با آنان اصفهان را تصرف کرد ولی در مقابل سپاهی که از جانب فتحعلیشاه به اصفهان رسید مقاومت نیاورد و به طرف سیلاخور گریخت، عاقبت دستگیر و از دو چشم نابینا گردید.
آغا
آغا. (ترکی، اِ) خاتون. بی بی. سیده. ستی. بانو. بیگم. خانم. || زن. حرَم: اما شرط رعایت اصناف اربعه، اول جانب حرمهای بزرگ اگرچه در ازمنه ٔ سالفه، خصوص ملوک عجم، خواتین را در مهمات ملکی و دولت ملاحظه بسیار نمی بود و امور سلطنت بارادت یا عدم ارادت ایشان زیاده تعلقی نمیداشت ولیکن خاقانان ترکستان را قاعده این بود که مطلقاً در جمیع وقایع مشورت با آغایان کردندی و رای ایشان بر جمیع اهل استشارت مقدم بودی و سلاطین ترکمان نیز در اصل چون پرورده ٔ دولت ایشانند همان طریقه قدوه و دستور خود دارند و بناء کلیات امور بر صوابدید ایشان نهند پس پناه بحمایت ایشان بردن ازجمله ٔ ضروریات است و آن چنان باید که بعد از عدم اختلاط آغایان با لواحق و حواشی ایشان که در مقام قرب باشند علی اختلاف طبقاتهم از احسان این کس محروم نباشند. (از اندرزنامه ٔ منسوب به خواجه نظام الملک). || کلمه ٔ احترامی است که بر سر نام خادمان یعنی خواجه سرایان درآرند، چنانکه آقا در دیگر مردم: آغابشارت. آغاجوهر.
دوست محمدخان
دوست محمدخان. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) اولین از خاندان بار کزایی افغانستان (1242- 1255 هَ. ق.) که سلسله ٔ ابدالی یا درانی را برانداخت و تا امروز حکومت در خاندان وی باقی است. (یادداشت مؤلف).
اسلام آغا
اسلام آغا. [اِ] (اِخ) بنت امیر خضر میسوری. از زنان حرم امیر تیمور. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 132 و 175).
واژه پیشنهادی
نصرت الله محتشم
فرهنگ عمید
کلمۀ احترام که با نام شخص بهخصوص با نام زنان و خواجهسرایان ذکر میشود. δ دربارۀ مردان آقا میگویند،
فرهنگ واژههای فارسی سره
بانو، بی خایه، زن
مترادف و متضاد زبان فارسی
خادم، خصی، خواجه، بیبی، بیگم، خاتون، زن، زوجه،
(متضاد) آقا، ارباب
فارسی به انگلیسی
Eunuch
ترکی به فارسی
ارباب
فرهنگ فارسی هوشیار
خاتون، بیبی، سیده، بانو
معادل ابجد
1745